رمان هلما و استاد ب تمام معنا پارت 27 - رمان وان
_چی داری میگی تو ؟ با یه پوزخند از جاش بلند شد و اومد سمتم : نشنیدی ؟ دوباره میگم . میریم حراست . رنگ از روم پرید . هول کرده بودم . با همون ترس بهش خیره شدم تا بلکه گول نگاه مظلوممو بخوره ولی مثل اینکه فایده نداشت .